- ذو نسب
- ریشه دار
معنی ذو نسب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دونده چون گربه و شیر و سگ
دارای گوهر و شرف و بزرگی
دارای اصلی شریف خداوند نسب عالی: ای ذونسب باصل خود و ذوفنون بعلم کامل تو در فنون زمانه چویک فنی. (منوچهری)
صاحب نسب، دارای اصل شریف
رواندار
ذوات المناسم ذوات الاخفاف
کرکدار
دمدار دنباله دار از ستارگان ستاره دنباله دار
دو تن که از یک اصل و نژاد باشند
گیاهی است ازتیره رزهاکه بعنوان گیاهی زینتی پای دیوارهای منازل کاشته میشود. این گیاه بتوسط چنگک های مخصوص خود بدیوار میچسبد پیچک دیواری آمبلوبسیا
هم زهک
داری دندان یشک، گرگ
صاحب حسب خداوند گوهر نیک. (گویم آنگاه بیارید یکی داروی خواب یاد بادملکی ذوحسبی ذونسبی) (منوچهری)
صاحب حسب، دارای گوهر و شرف و بزرگواری
دنباله دار، در علم نجوم کنایه از ستارۀ دنباله دار